Saturday, March 26, 2005

با سلام
لطفا به این آدرس مراجعه فرمایید
www.davood18444.blogspot.com
متشکرم عصاری

Friday, March 04, 2005

سلام
روزهای روشن خدا حافط سر زمین من خداحافظ
میدانیدکه در این سرفصل ما صحبتهایی در مورد اینکه در کشور عزیزمان ایران همواره همه چیز به جای همدیگر پوشش داده شده که همه را از بارداب و تکو تاب بی اندازد و این وقاحت به حدی رسید رسیده
ه روزنامه ایران در مورخه سیزده اسفند هشتاد و سه مینویسد که بعضی از نمایندگان مجلس به دنبال طرحی هستند که برای هر نماینده بوجه به مقدار یک میلیارد تومان یا همان ده میلیلرد ریال را اختصاص دهند تا در منطقه جغرافیایی انتخابیه خود به مصرف برسانند تا مشکلات مردم را از این بابت حل کنند
تا اینجا زیباست اما دوباره قوه مقننه جای قوه مجریه را گرفته تا از این بازی سیاسی استفاده تام انجام دهد تا دیگر نه در زمان مورد نیاز بوجه ای صرف تبلیغات نکند چون این را به صورت بلند مدت انجام رسانیده
مطلب بعد در مورد وقایع دوسال پیش که در بالی اندونیزیا اتفاق افتاد و دوباره گروهی از انسانها به خیال با شعور بودن خود و قوانین خود مرگ را برای دیگران که همانند انها فکر و عمل نمیکردند به ارمغان اورد تا دوباره یک روحانی رادیکال مجرم به دست داشتن ان سلسه بمب گذاریها شود
یادم نمیرود بعد از ان اتفاق دل خراش سونامی بعضی از روزنامه های کشور عزیزمان نوشتند قهر خدا بر سر کافران ریخت یا اینکه خدا طوفان نوح را برسرشان اورد و از این احادیث خوب است یادمان نرود که هر سال خدا برایمان زلزله میفرستد تا این نکته نا شکافته را برایمان از دید خودمان به شعله در اورد؟؟!
از اتم و نیرگاهها و کیک زرد و مذاکرات با روسیه اتحادیه اروپا دیگر نباید هیچ گفت تا زمانی که این دروغهای شیرین به پایان رسد تولدنت مبارک اورانیم
عصاری

Sunday, February 27, 2005

به سرزمین خود دورد میفرستم چون میدانم خالقی در انجا یافته ام که بی حد و حصر است بی نام است نامی نهادمش تا باورش کنم حتی با اسمش میدانم حد باورم به کوچکترین جز از واقعیتش نمیرسد اما باورش دارم به حد نهایتم
باور میکنم بی من این زنان خواهد رفت بی تو نیز همان سان پس بودن یا نبودن من و تو ما نیست خاتمه این شروع است
چند روز پیش کس خدایی را خواند به این وسعت کسی که قبل از اغار است و بعد از پایان
اما نه من ابدی هستم نا ازلی اما فانی ام به زمان خود ابدی به کردار خود ازلی به اندیشه و زیبا تر این جمله بود که امروز شنیدم از صادق هدایت
هیچ اصل با کپی ان قابل برابری نست حتی اگر اون ذکر و صحبت و (حتی صدای) باشد
میدانید ما روی چه سرزمینی چشم باز کردیم سرزمینی که دوهزار و پانصدر اندی سال پس سیستم برده داری را در اون منصوخ کردند نشان انسان را به ادمیت او نهادن برای او ارزشی نهادن حتی شمارش طبقات را ذکر کردند بی برده بی کنیز این همان دیوار است که اسلام هیچ گاه بر او پایانی ننهاد و برای او قوانینی گذارد بر او تفکر کرد بر او حراج کشاند تا دیوار حدش را به بنیاد رساند
میدانید گاهی که دیگران ذکری از اسماء قابل احترام و تقدیسشان را نام میبرند من به خودم اجازه نمیدهم به انها کرنشی کنم چون تمام اعتقاداتشان چیزیو چیزهایی که از ابتدا بر انها پاییهای برای خوب بودن بد بودن نهی کردن نبودن و حتی بودن بوده است پس نمیتوان به حریمشان بی اجازه و اذن وارد شد اما این را بدانید این حدود ادم را من و شما برای خودمان ایجاد میکنیم بی انگه تفکری کنیم میبینیم قابل ضربه دیدن است پس درب وردش را میبیندیم و نام معلم را نام اولا را نام پیامبر را تقدیس میکنیم می گذاریم بر سر در و به کسی اجازه نمیدهیم به او دخلی داشته باشد پس دست نخورده و بکر میماند برای هزاران سال برای ابدی که شروع او از ندانستن بود نه از تفکر؟!
خوش وقت شدم که پاپ ژان پل دوم نیز از مریضی که فکر نمیکردم سالن به در ببرند خلاص شده اند
به هر حال خدایش به او امتش رحم کرد و خدای هر کس به او و امتش رحم کند

به سرزمین خود دورد میفرستم چون میدانم خالقی در انجا یافته ام که بی حد و حصر است بی نام است نامی نهادمش تا باورش کنم حتی با اسمش میدانم حد باورم به کوچکترین جز از واقعیتش نمیرسد اما باورش دارم به حد نهایتم
باور میکنم بی من این زنان خواهد رفت بی تو نیز همان سان پس بودن یا نبودن من و تو ما نیست خاتمه این شروع است
چند روز پیش کس خدایی را خواند به این وسعت کسی که قبل از اغار است و بعد از پایان
اما نه من ابدی هستم نا ازلی اما فانی ام به زمان خود ابدی به کردار خود ازلی به اندیشه و زیبا تر این جمله بود که امروز شنیدم از صادق هدایت
هیچ اصل با کپی ان قابل برابری نست حتی اگر اون ذکر و صحبت و (حتی صدای) باشد
میدانید ما روی چه سرزمینی چشم باز کردیم سرزمینی که دوهزار و پانصدر اندی سال پس سیستم برده داری را در اون منصوخ کردند نشان انسان را به ادمیت او نهادن برای او ارزشی نهادن حتی شمارش طبقات را ذکر کردند بی برده بی کنیز این همان دیوار است که اسلام هیچ گاه بر او پایانی ننهاد و برای او قوانینی گذارد بر او تفکر کرد بر او حراج کشاند تا دیوار حدش را به بنیاد رساند
میدانید گاهی که دیگران ذکری از اسماء قابل احترام و تقدیسشان را نام میبرند من به خودم اجازه نمیدهم به انها کرنشی کنم چون تمام اعتقاداتشان چیزیو چیزهایی که از ابتدا بر انها پاییهای برای خوب بودن بد بودن نهی کردن نبودن و حتی بودن بوده است پس نمیتوان به حریمشان بی اجازه و اذن وارد شد اما این را بدانید این حدود ادم را من و شما برای خودمان ایجاد میکنیم بی انگه تفکری کنیم میبینیم قابل ضربه دیدن است پس درب وردش را میبیندیم و نام معلم را نام اولا را نام پیامبر را تقدیس میکنیم می گذاریم بر سر در و به کسی اجازه نمیدهیم به او دخلی داشته باشد پس دست نخورده و بکر میماند برای هزاران سال برای ابدی که شروع او از ندانستن بود نه از تفکر؟!
خوش وقت شدم که پاپ ژان پل دوم نیز از مریضی که فکر نمیکردم سالن به در ببرند خلاص شده اند
به هر حال خدایش به او امتش رحم کرد و خدای هر کس به او و امتش رحم کند

به سرزمین خود دورد میفرستم چون میدانم خالقی در انجا یافته ام که بی حد و حصر است بی نام است نامی نهادمش تا باورش کنم حتی با اسمش میدانم حد باورم به کوچکترین جز از واقعیتش نمیرسد اما باورش دارم به حد نهایتم
باور میکنم بی من این زنان خواهد رفت بی تو نیز همان سان پس بودن یا نبودن من و تو ما نیست خاتمه این شروع است
چند روز پیش کس خدایی را خواند به این وسعت کسی که قبل از اغار است و بعد از پایان
اما نه من ابدی هستم نا ازلی اما فانی ام به زمان خود ابدی به کردار خود ازلی به اندیشه و زیبا تر این جمله بود که امروز شنیدم از صادق هدایت
هیچ اصل با کپی ان قابل برابری نست حتی اگر اون ذکر و صحبت و (حتی صدای) باشد
میدانید ما روی چه سرزمینی چشم باز کردیم سرزمینی که دوهزار و پانصدر اندی سال پس سیستم برده داری را در اون منصوخ کردند نشان انسان را به ادمیت او نهادن برای او ارزشی نهادن حتی شمارش طبقات را ذکر کردند بی برده بی کنیز این همان دیوار است که اسلام هیچ گاه بر او پایانی ننهاد و برای او قوانینی گذارد بر او تفکر کرد بر او حراج کشاند تا دیوار حدش را به بنیاد رساند
میدانید گاهی که دیگران ذکری از اسماء قابل احترام و تقدیسشان را نام میبرند من به خودم اجازه نمیدهم به انها کرنشی کنم چون تمام اعتقاداتشان چیزیو چیزهایی که از ابتدا بر انها پاییهای برای خوب بودن بد بودن نهی کردن نبودن و حتی بودن بوده است پس نمیتوان به حریمشان بی اجازه و اذن وارد شد اما این را بدانید این حدود ادم را من و شما برای خودمان ایجاد میکنیم بی انگه تفکری کنیم میبینیم قابل ضربه دیدن است پس درب وردش را میبیندیم و نام معلم را نام اولا را نام پیامبر را تقدیس میکنیم می گذاریم بر سر در و به کسی اجازه نمیدهیم به او دخلی داشته باشد پس دست نخورده و بکر میماند برای هزاران سال برای ابدی که شروع او از ندانستن بود نه از تفکر؟!
خوش وقت شدم که پاپ ژان پل دوم نیز از مریضی که فکر نمیکردم سالن به در ببرند خلاص شده اند
به هر حال خدایش به او امتش رحم کرد و خدای هر کس به او و امتش رحم کند

Saturday, February 26, 2005

بنام خالق
سالهای خاموش سپری میشوند روزهای تاریک میروند دل سیاه تاریخ بی اشتها اما حریص دوباره همهچیز را میبلعد تا دیگر برای هیچ کس و هیچزمان یادی از این نخوت نیاورد
در این سالها بارها و بارها و فقطو فقط شنیدیم فقط و فقط خوشحال شدیم چون شنیدیم چون با خیال اون زندگی گردیم تا آزاد باشیم رها باشیم بسازیم از خود برای خود ایرانی نه عریان کنیمش از برای دیگران از برای جریانی که متولدماه نفال است
رییس جمهور امریکا به اروپا سفر کردند اگر بخواطر بیاوریم از اولش برایمان باز تاب سفرهایی داشت که قبل از جنگ عراق قبل از جنگ تروریست بود اما در میان رسم عوض شد شکل تغییر یافت با گویش به جای کرنش فعلی دیگر رقم خورد رییس جمهور روسیه نیز به این تدرکات نیز وارد شد تا از حق دیافت شده خود دفاع و اعلام کند که حدش هنوز پایان نیافته است باید در بطن جریان باشد ایران دارای پروتهای هخامنش است هنوز باید اسکندران بتازند تا اخرین سکه های زرین ایران را به اسم ایران به یغما برند اگر این اتفاق نیز اگر خاتمه نیابد نیز ایران بی پدر ماند
ایران را هراز یک ملت به یغما میبرند هر کس بر تاراج خود اسم حقی می نهاند تا برای او نیز یک پیروزی عظیم باشد برای او نیز یک افتخار باشد تا این سرزمین از اهورا و یهودا و مسیحا و و اما بعد مسلمین جاوید شود
ایرانی را به کلماتشان رنگ عربی زدند تا رسمش را فراموش کند برای او نخوت عرب اوردند خیلات عرب را نشاندند چون شری را در نهاد زمین کردند تا رنگ او نیز همرنگ سوغات عربها شود
نمیخواهیم بیدار شویم رنگ خواب رای ما خوش رنگ تر است برای بیدار شدن نیز زمانی دیگر احتیاج است تا حتی کلیم زیر پایمان را نیز بفروشیم به خیال ایرانیتمان
نه هیچ داریم نه همهچیز نه دوست داریم نه همراه اما چون داریم ثروت بیجارگی و استعمار نوین داریم یک روز به نام حق یک روز به نام ناجی یک روز به اسم خدایان و یک روز به خیال خدایان
انقدر در رسم این دوران چرخ زدیم که دیگر نمیتوانیم برای خود استقلال از نهاد داشته باشیم
یک سال از منجی برایمان نام میبرند که برای احیای نماز و یاد خدا به پا خواست سال بعد ایشان مقتدرانه برای رسیدن به حق به پا میخیزند با این رویه هر سال الوان این شکوه به سان خورشید رشته های جدیدی مییابد تا توان رسدن به انرژبی کران اتم نیز دارا شود
بترسید از بی تفکری از نهان ناندن در حقیقت از نفهمیدن از انجایی که به شما نام مینهند سرور چون با زیبا ترین حربه دوران دوباره همراه ان طرار همیشگی به دنبال داشته ها و نداشتهای شما میگردند
انروز که من و شما برای انهایی که حاکمند مقرب شویم نشان است از حقیقت تلخ دورانمان که دوباره حتی خدایمان نیز نمیخواهد از این ظلمات ما را نجات دهد چون میداند که کسی که نخواهد بیند هراز و یک شب نیز نمیبیند و دوباره در خیال ندیدنش نیز ملولیتی ندارد
بترس
عصاری

Friday, February 04, 2005


بنام افرینده
این روزها روز برپایی قیام مردم ایران است علیه ندانستهایشان علیه بی فکرشان در تصمیم کرفتنشان روز بدترین خاطرات در سوی ضایع کردن حقوق حقشان علیه خودشان و انسانیتشان
روزگاران شاید باردیگر این را به ایرانیان و کلیه اقوام نشان دهد که داشتن مهم نیست نگهداشتن مهم است پایه ای برای رسد است نه نشان فرطوتیت
سالها این اقوام بودند ازاد بی نشان از هیچ رسم خامی اما دشمنان یاد گرفتن که اگر اریایی را باشمشیر اگر نتوانستید محروم کنید با دل و عاطفه چون پایه خیال این نژاد است خیلی اسان قابل اسیب دیدن است پس این اصل سالها ماند و برزگ شد تا به ان حد که اسم دشمنان و اسم قاتلین خود و پدارانشان را روز کودکان خود قرار دادند
افکارشان را در سوی انها راهنمایی کردند تا به آن حد که با صدای سحر امیز انها بدون مطا لعه خیلی ساده سحر شده به حرکت دراییند
دین امد دینی امد که بی انتخاب رشد کرد بی تفکر زایده شد بی حد برزگ شد اشایع گرفت و تکوین شد اما بر چه پایه اگر زرتشت میامد و میگفت آزادید بر انتخاب دین بر بلوغ این رسم چیست خامی یا ارزش به انسانیت ارزش به باورها ارزش به حق داشته فراوش شده انچه من و تو شما داشتیم و از دست دادیم هر چه نور را در پستوی خانه هم پنهان کرد چون به ذات روشن است غربت و غریبی او را از تک و تاب نمی اندازد
قیاس شاید بهترین عنصر باور داشتن این پس رفتن است ما ایرانی داشتیم که برای تحرک اقتصادی برای رشد صنعت برای تکاپوی جامعه میامد جشنی به برزگی دوهراز و پانصد سالگی میکرفت اما بر امثال این دلیل ها محاکمه افکار عمومی شد که بعد ها بعد از به قول خودشان انقلاب جشنهای ده روزه پیروزی میگیرند برای رونق اقتصادی هر سال به اندازه همان جشن هرینه همایش در پیدا کردن چکونه حرکت کردن به سوی اقتصاد برای رسدن به صنعت نشان دادن اران کهن به دیگر اقوام را سر میدهند
روژه گارودی فرانسوی را در تسخیر فرهنگ خود میاورند و حرف از آشتی ملل و اقوام تاریخی با صرف انرژی و هزینه همان جشمنهای دوهرازه میکنند
عصاری

Tuesday, January 18, 2005

بنام خدا
از ایران میگوییم چون در اون مییافتیم کسانی که در اینجا خوب بودن را به همه معرفی کردن در این سرزمین که حتی نام ویران کنندگان خود را بر روی فرزندانشان میگذارند تا دیگر تلخی اسمهای مثل اسکندر و تیمور عباس و علی برای اونها نشان از خون نباشد ما مردن ایران را صد بار در دیوار ها و حریمها دیدو اما اسمش نه
خوب داستان خاتمی را برایتان بگو که برای تعطیلات و شاید هم به عنوان آخرین سفر رسمی به اسم ریسس جمهور یه سفر دور افریقا داشت و شش کشور را به نور منور خودش و پولهای بی زبان این مملکت نه ملت منور ساخت
جالب ترین چیزی که من در این سفر دیدم تصویری بود که تلویزون جمهوری اسلامی از ایشان نشان داد که در جلسه در کشور اگر اشتباه نکنم مالی بود که پرچمی که جلوی هیئت ایرانی که در اون خاتمی و خرازی و دیگر کردن گلفتهای نشسته بودن پرچمی قرار داشت که ارم الله اون سروته بود به شکلی مه پایه های الله رو به سمت سبز و تشدید اون به سمت قرمز
خوشبحال همه ما با این سردمداران
از انتخابات بگو یا از نامه ای که به هفته نامه یا لثارات فرستادم و همانطور که به ایشان گفتم یا باید شما بگویید غلط کردم یا خامنه ای که اگر نمیگفت و اظهار نظری در این رابطه نمیکرد کسی به ایشان نمیگفت شما لال تشزیف داشتید دااا
انتخاب هم موضوع مسخره که مردم دستاویزی برای مترسک شدن این حرکت هستند بدون اثر بی مقدار
از انتخابات عراق هم این را بگوییم که معلوم شد با حرفهای امروز خامنهای که این انتخابات نمیتواند به خوبی و خوشی انجام شود چون نشان میداد که ایشان و هم فکرانشان چی برنانمه و چه خیالی برای این کشور که تازه از روز سردمدار دیکتاتورشان رها شده و خشا به حالشان انجام خواهد شد
افغانها که نشان دادند به چی می اندیشند و نمیخواهند دستاویزی برای دیگران بشوند و عراق هم این را خواهد گفت البته به اونهایی که نفت روی اتشی میریزند
راستی فرستی شد که به زندگی مبارز نستوه و اوازه مرحوم نواب نگاه داشته باشم چیزی پیدا کردم مابین طالبان و سعید ازاده ی واجبی خور آقای سعید امامی و با همان تز و نگرش پس نباید خیلی دور منتظر ستاد و سالگرد کرفتن واجبین خوردن ایشان باشیم
خدا همه را به راه انسانیت راهنمای کرده و اگر کسی بخواهد خواهد دید و خدا انسان را ازاد در انتخاب سیرت گذاسته نه در اسیری سیرت
عصاری

Wednesday, January 12, 2005

با سلام این را مینویسم تا شما هم بدانید در نهایت چه میشود که ایران میماند بی ایران

نمیدانم از کجا بگویم از در خواست شنیدن غلط کردن که باید یا خامنهای یا خمینی یا روز نامه لثارات بگوید
یا نام بردن قراردهایی که طی این بیست و چند سال بین حاکمان خود خوانده که مملکتمان را دارند میفروشند یا از بازی انتخابات از بازیگرفتن مردم و از حماقت مسئولین

یا خامنهای باید بگوید غلط کردم یا خمینی و یا لثارات
امروز 23 دی روز خوشبختی چهارشنبه است روزی که هفته نامه لثارت مییاد از دیوانگی ها میگوید و از حماقتها
امروز در صفحه اصلی یادی از نواب صفوی کرده بود و مطلب را هم به واسطه ستاد گرامیداشت چهلو نهمین یا چهل یکمین سال به شهادت رسیدن ایشان فضاحات خامنهای را برای نواب چاپ کرده بود که با این کلمات شروع شده بود
مرحوم نواب ......
پس ستاد گرامیداشت شهادت چی؟
میدانم که میدانید شهید کسی که در راه خدا و هدفش که برای خدا است گشته شود و در کل همان مردن و مرحوم شدن است اما
خمینی کفته بود شهید زنده تاریخ است و کلی در مدح و ثنای شهادت گفته است پس یعنی چی
یا لثارات اشتباه کرده است یا خمینی یا خامنهای که یکی بگوید غلط کردم و توضیح دهد که چرا؟؟؟!

در کتاب تاریخ از قراردادهای شاهان قاچار و پهلوی که سرمایه ها و کشورمان را برای به دست اوردن منفعت و نیازهای مالی به دیگران میفروختند پر شده است کتابی به حدود بیشاز بیست تا قرارداد نمیشود تمام این ساخت و پاختها اما ماشاالله این آخوندها طی بیست و اندی سال تمام و بیش از کل این چند صد سال ایران را فروختند
گاز نفت خزر پتروشیمی جزایر خلیج فارس الوند و مس و.................تمام مردم را هم حتی باز کنیم چشمهایمان را تا لخت تر نشویم تا لباس داریم بریم توی خیابانها تا لخت نرویم به اعتراض تا بنامنمان دیوانه
در مورد ریس جمهور اصلا نمیگویم چون میترسم تا اخرش خودم دوام نوشتن نداشته باشم
شرامنده
عصاری